اولین اجرا روی صحنه
سوم خرداد تولد امام علی (ع) بود و به مناسبت این روز مبارک تو پارک شقایق یه جشن شاد واسه شما نی نی ها و البته ما بزرگترا برپا بود و عمو فرشید، مجری برنامه کودک، جشنو با شادی هر چه تمام تر، بیاد موندنی کرد.
وقتی مشغول تماشا بودی و بچه ها بالای سِن شعر میخوندن ازت پرسیدم میخوای بری شعر امام رضا رو بخونی؟ گفتی نه. چند دقیقه بعد دوباره پرسیدم و این بار گفتی میخوام پروانه ی شایسته بخونم. به بابا گفتم که من میرم هماهنگ کنم که پارمیس هم شعر بخونه. بابا گفت نه مطمئن باش بره بالا خجالت میکشه و نمیخونه. به بابا گفتی نه! میخونم. من هم عزممو جزم کردم و دل به دریا زدم و رفتم با مسئول برگزاری جشن هماهنگ کردم. قرار شد منتظر قسمت بعدی برنامه بشیم. دل تو دلم نبود که نکنه بری بالای سِن و اصلا نخونی. حدود 700 ،800 تا تماشاچی اونجا بود و قطعا خیلی از اون بچه ها و مامانا منو میشناختن. خودت میدونی که چی میشد؟
خلاصه عمو فرشید اعلام کرد که خوب یه دختر دیگه هم میخواد بیاد و شعر بخونه. به من گفت به بچتون بگید بیاد. منم شما رو بغل کردم. پرسید اینه اون دختر؟ گفتم بله. گفت مطمئنین این کوچولو بلده حرف بزنه؟ می خواد شعر بخونه؟
و من گفتم بله میخونه.خلاصه رفتیم بالای سِن و خداروشکر شعر پروانه شایسته رو کامل و بدون اشکال خوندی و منو پیش حضار رو سفید کردی
این اولین اجرات روی صحنه بود که در دو سال و بیست و دو روزگی انجام شد. به امید اجراهای بعدی
پروانه ی شایسته
پر می زنه آهسته
پراشو جم میکنه
از بچه ها میترسه
نترس نترس من هستم
من مامان تو هستم
من تورو می پرستم