دختر مهربون
ا ین روزا به عروسکات خیلی وابسته شدی و موقع خوابیدن بهونه میگیری که باید پیشت باشن تا لالا کنی و از اونجایی که حتما عادت داری شیر بخوری و بخوابی، من روی راکینگ چیر در حالی که تو رو تو بغل دارم و بهت شیر میدم، باید نی نی هاتم بغل کنم. دیروز عروسک خرگوشتو که کوله پشتیه از تو کمدت آوردم. علیرغم اینکه فکر میکردم بهش علاقه نداری(چون به عروسکای حیوونا خیلی علاقه نشون نمیدی)، خیلی دوسش داشتی. بهت گفتم میخوای خرگوشو به نی نی نشون بدی؟ با ذوق دوییدی طرف عروسک دختر و با یه عشق و مهارتی خرگوشو به نی نی معرفی کردی که از ذوق دیدنت اشک تو چشمام جمع شد و ریز ریز گریه کردم. باورم نمیشد دختر من اینقدر بزرگ شده که با عروسکاش بازی میکنه و حرف میزنه. ...