عمو صدرا
عمو صدرا شنبه هفته پیش اومد ایران و شما که تا حالا ندیده بودیش و همیشه با نرم افزار OOVOO باهاش صحبت میکردی و تو مانیتور میدیدیش اولش غریبی کردی و بعدش هم که تو بغلش میرفتی باز هم خیلی راحت نبودی. عمو صدرا اونقدر هیجان زده شده بود که میبوسیدت و همش یادآوری میکرد که وای من این بچه رو تا حالا ندیده بودم. هفته ی پیش پنج شنبه و جمعه رفتیم خونه ی عمه پریدخت و شنبه صبح که طبق معمول من و بابا رفتیم سر کار و شما رفتی خونه ی مامان مریم، وقتی مامان مریم احوال عمو صدرا رو ازت پرسیده بود بهش گفته بودی صدا بوزورگه!! الهی قربونت برم. انتظار داشتی که همیشه تو مانیتور و عکسا باشه. هر وقت نرم افزار OOVOO باز میشه میگی صدرا و حتی اگه فقط زنگشو هم بشنوی باز هم تشخیص میدی و میگی صدرا!! خیلی خوب بود که این آخرا حسابی باهاش دوست شده بودی، حتی براش ناز میکردی و تو بغلش لم میدادی. اما حیف که دو هفته تعطیلات عمو تموم شد و امشب برمیگرده سوئد. خدا نگهدارش باشه.