تولد بابا
پریشب تولد بابا رضا بود و من هم تو فکر یه سورپرایز خوب واسه بابا. تصمیم گرفتم یه پیک نیک به مناسبت تولد بابای مهربونت راه بندازم. به مامانی مریم اینا هم زنگ زدم و واسه شب دعوتشون کردم مجتمع فرهنگیان شهمیرزاد.کیک خریدیم و با مامانی و بابایی و دایی و به سمت شهمیرزاد حرکت کردیم. واسه شام جوجه کباب کردیم و تو از دیدن آتیش کلی ذوق کردی. شام خوردیم و چون دیروقت بود مراسم بریدن کیک رو تو خونه اجرا کردیم. جای مامی جون و بابا جون هم خیلی خالی بود. امسال دومین جشن تولد باباست که دختر خوشگلمون تو جمع ما حضور داره اما از پارسال تا امسال کلی بزرگ شدی. پارسال ساکت و آروم خوابیده بودی اما امسال میشینی، راه میری، دست میزنی، و حتی میرقصی تازه بابا رو...